به گزارش مشرق، رمان و داستان نوشتن درباره تاریخ قدمتی بهاندازه خود تاریخ دارد؛ خصوصاً رمانهایی که درباره وقایع تاریخی-دینی نگاشته شدهاند. بااینهمه و علیرغم وجود منابع فراوان و دسترسی آسان به آنها نوشتن درباره تاریخ راه رفتن روی لبه شمشیری تیز است. چراکه عدالت نگهداشتن حد وسط و قرار دادن هر چیزی سر جای خودش است؛ بااینهمه تاریخ اینگونه نیست. نوشتههای فراوانی هستند که یا با ترس فراوان نگاشته شده یا با گستاخی و جسارت فراوان. آثاری که شجاعانه نوشتهشده باشند و عدالت را هم رعایت کرده باشند کم و انگشتشمارند.
تاریخ اسلام خصوصاً وقایع پس از رحلت پیامبر، یکی از همین مسائل تاریخی است که وقتی با عنصر خیال درآمیخته شود، ممکن است عواقب فراوانی برای نویسنده و مخاطبش داشته باشد. برای نویسنده ازآنجهت که ممکن است در وادی بیانصافی بیفتد یا از سوی منتقدین و معترضین به غرضورزی. اینجاست که او آماج تهمت قرار میگیرد. مخاطب نیز هنگام همراهی با داستان نویسنده، چهبسا تمام آنچه را که او نوشته واقعیت محض بداند و همه را بیکموکاست قبول کند.
«دویدن تا مردی که جلوتر است» را باید یکی از شجاعانهترین آثاری دانست که درباره وقایع پیش و پس از رحلت جانسوز پیامبر دانست. سیدمحمد ساداتاخوی در رمان خود، بیآنکه بخواهد مسئله وحدت را پایمال اهداف داستانی خود کند، با اتکا به منابع تاریخی دست اول و همینطور چیرگی و تسلطش بر نوشتن، داستانی خلق کرده است تا از اتفاقات آن روزها بگوید.
اینگونه نوشتن ویژگی کوچکی نیست. در فضای امروز که پر از فتنههای فراوان است سخن حق را گفتن ولو آنکه به مذاق برخی خوش نیاید کار راحتی نیست. این را هم باید اضافه کرد که نویسنده صرفاً به توصیف و روایت یک واقعه تاریخی نپرداخته است. بلکه به مرحلهای فراتر رفته است. همانگونه که ارسطو درباره هنر و مفهوم پالایش سخن گفته است، «دویدن تا مردی که جلوتر است» در پی پالودن روح و ذهن مخاطب از تیرگیها و غبار آن روزهاست. این میسر نمیشود مگر با ماجرایی قصه محور تا مخاطب بهخوبی درگیر آن شود.
روی دیگر شجاعت رمان «دویدن تا مردی که جلوتر است» در بیان شجاعتهای مردی است که جهان ویژگیهای او را بهسختی باور میکند. این ناباوری نهتنها به صورت مفهومی در داستان خلقشده بلکه بهخوبی در فرم ماجرا نیز درهمتنیده شده است. آنجا که سلما، معشوق تیهان، با بهت و حیرت فراوان، هنگام شنیدن فضایل امام علی (علیهالسلام) علیرغم شناختی که از پسرعموی پیامبر دارد، بازهم در پی توجیه این سخنان است و آن را تعریف یک پسرعمو از پسرعموی دیگرش میداند.
شخصیت پیشوای پرهیزگاران آنقدر عظیم و والا است که پس از پانزده قرن، هنگام سخن گفتن از ویژگیهایش، مخاطب را در حیرتی فراوان فرو میبرد. دقیقاً همانگونه که موسوی گرمارودی در ستایشش گفت؛ «پیش از او، هرگز هیچ اقیانوسی عمود نایستاده بود.»
زبان شیرین و پراحساس نویسنده در رمانش نیز یکی دیگر از عوامل جذب مخاطب به این کتاب است. گرچه سلیقه نگارنده بیشتر به مسئله قصهگویی است و از احساسات گرایی فراوان در متن چندان استقبال نمیکند اما با اینهمه، زبان نویسنده پاکی خود را حفظ کرده است و مخاطب را درگیر خودکرده است. مخصوصاً فصل افتتاحیه که با یک طراحی صفحه خوب، به ترکیبی عالی و چینشی مناسب همان فضا دستیافته است.
با آنکه کتاب از نظر فرمی، واجد ویژگیهای فراوانی است اما نباید از یاد برد مفهوم تاریخی که درون متن است، چیزی فراتر از معنا به آن میافزاید. چیزی که هیچ کارشناس و متخصص فرمالیستی قادر به توضیح آن نیست.
طرح جلد کتاب نیز یکی دیگر از ویژگیهای مهم کتاب است. با توجه به فاصله زمانی ما با اتفاقات آن روز، یکی از بهترین فرمها برای منعکس کردن فضای آن دوران در فضای حال، استفاده از فضاهای نمادین است. ماه درخشانی که در کنج سمت راست، روی جلد قرار دارد، مفهومی چندبعدی است. از یکسو نشاندهنده بزرگی و بلندای شخصیت امام علی (علیهالسلام) است. از سوی دیگر، هنگامیکه در جزئیات آن دایره درخشان خیره میشویم، نخلهای زیادی را میبینیم که خود دو جنبه مهم دارد. از یکسو ارجاع به مکان داستان دارد و از سوی دیگر، تلاشهای امیر مؤمنان در پایدار ماندن اسلام در روزهای بعد از رحلت پیامبر و خصوصاً ماجرای سقیفه است. در وجهی دیگر، آن ماه درخشان، چاهی است که پیشوای پرهیزگاران در روزهای اندوه و تنهایی خود، بر سر آن چاه میرفت و از ظلمی که بر او و همسر و سیره پیامبرش شد، سخن میگفت.
در واقع، این ما هستیم که افتاده در چاه تاریک دنیا، مولایمان را میبینیم که جلوتر از ما ایستاده است، دست به سمت ما دراز کرده است و میخواهد ما را از دنیای مادی به جهان بالاتر بکشاند.
رمان «دویدن تا مردی که جلوتر است» به نویسندگی سید محمد سادات اخوی، توسط نشر کتابستان معرفت منتشرشده است.